دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 51 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 24 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
سواد رسانه ای
مفهوم سواد رسانه ای
از اوایل دهه 1370 و به خصوص اواخر دهه 1380 به موازات افزایش بهره گیری از دستاوردهای مدرنیته در کشور سریال های ماهواره ای از طریق قاب تلویزیون تا پاسی از شب انیس و جلیس خانواده های ایرانی شدند. تلویریون های ماهواره ای به ویژه از نوع فارسی زبان آن در چارچوب نظریه هژمونی با ایجاد سونامی پخش سریال های عامه پسند به بازمهندسی کیان خانواده پرداخته, به تغییر سبک زندگی در مسیری مغایر با باورهای مذهبی و ملی مبادرت ورزیده اند تا آن جا که به گواه اکثر صاحب نظران, روح غالب سپهر گفتمانی خانواده ها را بازگویی روایت های نازل سریال های سطحی تلویزیون های ماهواره ای و بازنمایی زوایای شخصیت های بی هویت آن سریال ها تشکیل می دهد. در چنین فضایی سواد رسانه ای کمک می کند تا چگونگی استفاده از رسانه ها و منابع اطلاعاتی آن ها یاد گرفته شود. این که از بین اطلاعات ارائه شده توسط رسانه ها چه چیزهایی انتخاب و چه چیزهایی کنار گذاشته شود, به دانش رسانه ای فرد برمی گردد. به بیان دیگر سواد رسانه ای را می توان قدرت مخاطب در تجزیه و تحلیل پیام های رسانه ای مختلف همراه با نگاهی انتقادی به محتوای آن ها دانست.
بر اساس نظر پاتر بسیاری از افراد واژه سواد را با رسانه های چاپی مرتبط دانسته و آن را معادل توانایی خواندن قلمداد می کنند. برخی نیز در رویارویی با رسانه های دیگر هم چون فیلم و تلویزیون, این اصطلاح را به سواد دیداری بسط می دهند. نویسندگانی دیگر نیز از اصطلاحاتی نظیر سواد رایانه ای و سواد خواندن استفاده می کنند اما هیچ یک از این ها معادل سواد رسانه ای نیست بلکه صرفا اجزای سازنده آن محسوب می شوند. سواد رسانه ای شامل تمام این توانایی های ویژه و نیز چیزهایی دیگر است. اگر فرد خواندن بلد نباشد از رسانه های چاپی چیزی زیاد دستگیرش نمی شود. اگر در درک آداب دیداری و روایی مشکل داشته باشد نمی تواند از تلویزیون یا فیلم چیزی زیاد بفهمد. اگر نتواند از رایانه استفاده کند از آن چه به مرور زمان در مهم ترین رسانه رخ می دهد بی خبر می ماند.
در واقع سواد رسانه ای فراتر و عمومی تر از این توانایی های ویژه بوده و عبارت است از مجموعه ای از چشم اندازها یا جنبه های فکری که انسان برای قرار گرفتن در معرض رسانه, فعالانه از آن ها بهره برداری می کند تا معنای پیام هایی را که با آن ها رو به رو می شود تفسیر کند. افراد چشم اندازهای خود را با استفاده از ساختارهای دانش خود می سازند و برای ساختن ساختار دانش به ابزار و مواد اولیه نیاز دارند. این ابزار, مهارت های انسان و ماده اولیه, اطلاعات به دست آمده از رسانه ها و دنیای واقعی است. استفاده فعالانه از رسانه ها بدان معناست که فرد از پیام ها آگاه است و به طور خودآگاهانه با آن ها تعامل دارد. به طور سنتی سواد رسانه ای به توانایی تحلیل و ارزیابی محصولات رسانه ای و به طور گسترده تر به ایجاد ارتباط موثر از طریق نگارش خوب اطلاق می شود. طی نیم قرن گذشته سواد رسانه ای شامل توانایی تحلیل شایسته و به کارگیری ماهرانه روزنامه نگاری چاپی, محصولات سینمایی و مبادلات رایانه ای شده است(براون,1385,ص44).
کانسیداین سواد رسانه ای را توانایی و قدرت دسترسی، تحلیل، ارزیابی و انتقال اطلاعات و پیامهای رسانهای می داند که میتوان در چارچوبهای مختلف چاپی و غیر چاپی عرضه نمود(کانسیداین,1379,صص2و3).
عده ای معتقدند سواد رسانه ای توانایی بررسی و تجزیه و تحلیل پیام هایی است که شخص روزانه در معرض آن ها قرار می گیرد و لازم است توانایی و مهارت تفکر نقادانه بر محتوای تمام رسانه ها را داشته باشد. سواد رسانه ای سئوالاتی در مورد یک برنامه و این که چه نکاتی مهم در آن وجود دارد را مطرح می کند و به ما می گوید چه عواملی در تولید یک برنامه مانند انگیزه ها, سرمایه ها, ارزش ها و مالکیت آن می تواند دخالت کند و اثبات این نکته که آگاهی از این عوامل چگونه می تواند نوع و کیفیت محتوای یک برنامه را تحت تاثیر قرار دهد(پاتر,1385,ص19).
بارون, مدیر بخش چند رسانه ای و عضو هیئت مدیره آموزشکده زبان انگلیسی مونترال, سواد رسانه ای را جزو مولفه های باسوادی پنداشته; باور دارد امروزه افراد باسواد باید:
الف) توانایی رمزگشایی, درک, ارزیابی و کار با اشکال مختلف رسانه را داشته باشند;
ب) بتوانند متن صدا و تصویر را بیافرینند یا ترکیبی از این عناصر را داشته باشند(قاسمی,1385,ص87).
ردینگ, کمیسیونر جامعه اطلاعاتی و رسانه ای اتحادیه اروپا در تعریف سواد رسانه ای می گوید که در عصر دیجیتالی, سواد رسانه ای برای شهروندان کامل و فعال، بسیار مهم است. توانایی خواندن و نوشتن یا سواد قدیمی دیگر در این دوران کافی نیست و مردم باید آگاهی بیشتر برای ابراز نظرات خود و تفسیر اظهارات دیگران به ویژه در وبلاگ ها، موتورهای جست وجو یا تبلیغات را داشته باشند. وی اظهار می دارد که طرح های کمیسیون مزبور سه حوزه را مد نظر قرار می دهد:
الف) سواد رسانه ای برای ارتباطات بازرگانی که دربرگیرنده مسایل مربوط به تبلیغات است;
ب) سواد رسانه ای برای آثار صوتی و تصویری که بخشی از آن به آگاهی از فیلم های اروپایی و افزایش مهارت های خلاقیتی مربوط است;
ج) سواد رسانه ای برای محتواهای آنلاین[1].
مساریس می گوید که سواد رسانه ای، دانایی نسبت به نحوه کارکرد رسانه ها در جامعه است... لوئیس و ژالی معتقدند سواد رسانه ای عبارت است از فهم و درک محدودیت های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و فناورانه خلق، تولید و انتقال پیام ها... روبین معتقد است تمامی تعریف ها بر دانش، آگاهی و عقلانیتی خاص تکیه و تأکید دارند و آن پردازش شناختی اطلاعات است. عمده آن ها بر ارزیابی انتقادی پیام ها متمرکز می شوند در حالی که برخی نیز تبادل و انتقال پیام ها را در بر دارند. پس سواد رسانه ای مقوله ای است راجع به فهم منابع و فناوری های ارتباطی، رمزگان به کار رفته، پیام هایی که تولید شده و گزینش، تفسیر و تأثیر آن پیام ها(باکینگهام،1389,صص16و17).
سیلوربلت, پنج مؤلفة برای تعریف سواد رسانه ای بیان می کند:
الف) به دنبال آگاهی از اثرات رسانه ای بر فرد و جامعه باشیم;
ب) در این فرایند جمعی که بین فرستنده و مخاطب نوعی تعادل متقابل ایجاد می شود، چه نوع فهم و درکی ایجاد می شود;
ج) بحث و مطالعه در حوزه توسعة راهبردهای تجزیه و تحلیل پیام های رسانه ای به سوی مخاطب;
د) محتوای برنامه های تولید شده رسانه ها به مثابه یک متن، چه بینشی نسبت به رسانه در جامعه و در دوره فرهنگ معاصر خود ایجاد می کند;
[1] www.aftabir .com/articles/view/applied_sciences/communication/c12c1232184306_media_p1.php
دسته بندی | مدیریت |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 43 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 24 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
مشاوران در ارتباط با تکوین خود منابع متعددی را ذکر نموده اند که بر اساس آن،خود در انسان ها شکل یافته و تحول می یابد.شونمن[1]( 1981نقا از یونسی1382)با مروری بر مطالعات و تحقیقات انجام شده در مورد خود،توانست سه منبع را به عنوان منابع اصلی تکوین خود ذکر کند:
1-خود مشاهده گری [2]
2-مقایسه اجتماعی[3]
3-پسخوراند های اجتماعی[4]
این مشاور اعتقاد دارد که به کارگیری هریک از این منابع بر اساس اقتضای مراحل مختلف تحول روانشناختی می باشد.به گونه ای که کودکان در سنین پایین(بعد از سه سالگی)در ابتدا شروع به استفاده از مقایسه اجتماعی می کنند.در سنین بالاتر از شش سالگی کودکان بیشتر از منبع پسخوراند های اجتماعی استفاده می کنند.در سنین بالای بلوغ و نوجوانی استفاده از خود نظاره گری به اوج خود می رسد(روزنبرگ[5]،1985 به نقل از یونسی،1382) در سنین جوانی و بزرگسالی به نظر می رسد که تمام انسان ها اعم از زن و مرد به نحوی این منابع را استفاده می کنند.اگر نگاهی اجمالی به خود در انسان ها بیاندازیم حضور این سه منبع را در فرآیند تکوین خود می بینیم.در این زمینه تفاوت های فردی در تمام انسان ها وجود دارد به گونه ای که بر اساس میزان استفاده از این منابع و این که هر یک از این منابع چه مقدار سهم در تکوین خود دارند افراد تفاوت های بارزی با یکدیگر داشته و بر این مبنا میزان سلامت و یا نا بهنجاری روانی افراد در سطح فرد و اجتماع مشخص می شود(بندورا،1994).
1-خود مشاهده گری:
ما انسان ها بسیاری از موارد خود را مورد مداقه قرار می دهیم و با این مشاهده گری علاوه بر این که بر حالات،افکار و احساسات خود،آگاهی می یابیم،بسیاری از تغییرات مهم را در خود ایجاد می کنیم.بسیاری از موارد این منبع در کنار منابع دیگر و در مواقعی به تنهایی عمل می کند.برای مثال زمانی که ما غمگین و یا مضطرب هستیم و یا احساس دردی داریم،تلاش میکنیم که کاری کنیم و تغییری ایجاد کنیم تا از این وضع رها شویم.توسط منبع خود مشاهده گری می توانیم عادات و رفتارهای نامطلوب را در خود کنترل نموده یا حذف کنیم.توسط این منبع می توان از وقوع رفتاری خاص در خود جلوگیری کرد.کودکان با استفاده از تکنیک خودمشاهده گری و در قالب درجه ای از خود نظاره گری،قادرند بسیاری از رفتارهای نامطلوب را در خود کنترل نموده و اصلاح نمایند.این منبع با به کار گیری سیستم خود تنظیمی می تواند بسیاری از افکار،عواطف،و در کل شناخت ما را تحت کنترل در آورد. حتی این منبع با باز نمودن باب فراشناخت،می تواند به عنوان عاملی در ایجاد و ابقای بسیاری از اختلالات روانی و یا درمان آنان مدنظر قرار گیرد(همان منبع).یکی از مشاوران با ارائه تدوری خاصی تاکید دارد که مردم توسط مشاهده نمودن رفتار ظاهری خود،افکار و احساسات داخلی و شرایط تحریکی خود،می شناسند.این تئوری ارزش بسیار بالایی برای خود هوشیاری به عنوان اساسی برای دانش خود قائل است.این هشیاری از خود دو نوع است.
1-خود هشیاری مفعولی:هشیاری در مورد خود به عنوان موضوع جدا از محیط اطراف فرد،مد نظر قرار می گیرد و فرد در این فرآیند تمرکز بر خود،جدا از اطراف خود است.
2-خود هشیاری فاعلی:که تمرکز بر محیط اطراف بیش تر از خود است. خود هشیاری نوع اول ،اشتغال ذهنی با خویشتن است که در سنین بالای نو جوانی اتفاق می افتد(دوره هویت جویی)در حالی که در نوع دوم،آگاهی از خود موضوعی می با شد بر اساس آن چه دیگران مشاهده می کنند.این نوع خود هشیاری در اوایل دوره نوجوانی قبل از 14 سالگی اتفاق می افتد که نتیجه آن اضطراب اجتماعی می باشد.
آنچه مسلم است این منبع(خود مشاهده گری)نقش مهمی در رابطه با تکوین خود داراست و هرچه انسان مسن تر می شود و از کودکی به سمت بزرگسالی می رود،شاید سهم این منبع در جهت دهی و هدایت کنش های مختلف خود بیش تر می شود(یونگ،1960).
2-مقایسه اجتماعی
مقایسه اجتماعی منبع مهمی در ارزیابی و تکوین خود می باشد. این منبع به افراد کمک می کند که هر گونه بی ثباتی در ارزشیابی خود را کاهش داده و کنترل کنند.
مشاهده وضعیت دیگران منبع اطلاعاتی مهمی برای تکوین خود است که در فرآیند مقایسه خود با دیگران عملی می شود.فستینگر بر این باور بود که مردم ترجیح می دهند تا خودشان را توسط خصوصیاتی ارزشیابی کنند که سر راست،غیر ذهنی و ملموس باشد.زمانی که این خصوصیات و معیار ها وجود ندارند،آنها تمایل دارند که خودشان را در مقایسه با دیگران ارزیابی کنند زیرا که دیگران به عنوان معیارهای عینی برای آنان مطرح می شوند.شاید یکی از دلایل برای استفاده زودهنگام کودکان از این منبع،همین ملموس بودن و عینی بودن آن باشد.بعضی از مشاوران فرآیند مقایسه اجتماعی را در میان بزرگسالان و کودکان از دو بعد مورد ملاحضه قرار می دهند:
1-مقایسه با بالاتر از خود(و یا ادراک دیگران در سطح بالاتر از خود)که همواره نارضایتی از خود را برای فرد مقایسه کننده در پی دارد حتی اگر فرد در شرایط بالا و خوبی از امکانات و خصوصیات باشد(کش،1990،نقل از یونسی،1382).
[1] Schoeman
[2] Self observation
[3] Social comparison
[4] Social feedback
[5] Resenberg
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 30 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 15 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
سبک زندگی
مفهوم سبک زندگی
سبک زندگی یکی از پردامنه ترین مفاهیم حوزه علوم اجتماعی است که الگویی از اندیشه ها، احساسات, شناختها و کنشها محسوب می شودو در مجموع هویت اجتماعی و شخصی فرد را می سازدکه به این معنی, نحوه ساماندهی زندگی برای تحقق نیازها و خواسته ها با به کارگیری مجموعه ای از رفتارهاست. بروز و ظهور سبک زندگی از طریق نحوه صرف زمان، پول و چگونگی گذران اوقات فراغت، انتخاب اشیای مصرفی، انتخاب علائق و ترجیحات(سلیقه) و نظایر خاص آن صورت می گیرد.
کریسمن سبک زندگی را طیف فعالیتهایی که فرد یا گروه در آن مشارکت میکنند معرفی میکند(فاضلی،۱۳۸۲،صص 68 و ۶۹).به نظر آسابرگربرای تعریف واژه سبک زندگی با واژه ای ذی شمول روبرو هستیم که از سلیقه فرد در زمینه آرایش مو و لباس، تا سرگرمی و تفریح و ادبیات و موضوعات مربوط دیگر را شامل میشود. کلمه سبک، مد را تداعی میکند پس سبک زندگی در واقع مد یا حالت زندگی یک فرد است. سبک زندگی معمولا با طبقه اقتصادی - اجتماعی پیوند دارد و در تصویری که فرد از خود می سازد بازتاب مییابد(آسابرگر،1379,ص141). به هرحال چه سبک زندگی را شیوه متفاوت زندگی در نظر بگیریم و چه معیاری برای تمایز افراد از یکدیگر، در واقع روش الگومند مصرف و درک و ارزشگذاری فرهنگ مادی و غیرمادی استکه در نحوه ارتباط فرد با محیط و علایق و سلیقه ها و نیز مصرف فرهنگی و چگونگی استفاده از اوقات فراغت قابل مشاهده است(چاوشیان،1384,ص45).
بدیهی است که ایجاد تغییرات اساسی در سبکهای زندگی در سطوح فردی و خانوادگی مستلزم تغییر در ارزشها و مشروعیتهای فرهنگی و اجتماعی است. با این تعریف از سبک زندگی میتوان از تقابل و جدال میان دو سبک زندگی سخن گفت؛ یک سبک زندگی که قدرت حاکمیت را در ابعاد مختلف آن مشروع دانسته و سعی در تبلیغ، ترویج و تحمیل آن دارد و در مقابل سبک زندگی بخشی وسیع از جامعه به ویژه طبقه متوسط که بیشتر در فضاهای خصوصی قابل مشاهده است و از ارزشها و مشروعیتهای خود پیروی میکند. این سبک زندگی را تا حدی زیاد میتوان محصول دمکراتیزاسیون آموزش، تکنولوژیهای ارتباطی، رسانههای جدید، نقش اجتماعی زنان، جوان شدن جامعه و غیره دانست.
چندین دهه است که الزام از طرق مختلف برای ترویج و در مواردی تحمیل نوعی مشخص از سبک زندگی برگرفته از قرائتی خاص از باورها به وضوح قابل مشاهده است. به این ترتیب نوعی سبک آرمانی برای فرد یا خانواده در جزئیترین ابعاد آن، از نوع پوشش، آرایش و پیرایش چهره، نوع خوراک، تفریحات و سرگرمیها و روابط اجتماعی تا محتوای آموزشی و علمی(در سطوح مختلف)، آثار هنری و محصولات فرهنگی قابل استفاده، و باورها تعریف, تبلیغ و ترویج شده در دورههای مختلف و به شیوههای گوناگون با هر آنچه جز آن بود مقابله شد.اما حاصل الزام در یک سبک زندگی به جامعهای بزرگ و گسترده و با ارزشها و فرهنگهای متفاوت، ایجاد گسستی آشکار و شکافی عمیق و روزافزون بین سبک زندگی در فضای عمومی زیر سلطه و سبک زندگی در فضای خصوصی نسبتا آزاد، در میان قشری وسیع از جامعه شد. با گذر زمان، هر چند این گسست روز به روز بیشتر و بزرگتر شد و ابعاد مخفی و زیرزمینی زندگی اجتماعی افزایش یافت اما از سویی دیگر، به تدریج با تنگتر شدن حلقه الزام ها در فضای عمومی و به واسطه آن عادی شدن هر چه بیشتر آنچه در فضاهای خصوصی و در عین حال بزرگتر شدن حلقه افرادی که در این فضاها وارد شده و الزام ها را زیر پا میگذاشتند، برخی ابعاد زندگی ناپیدا آنقدر مشروعیت پیدا کرد که افراد خواهان بروز و به تعبیری پردهبرداری از آن در فضاهای عمومی و در واقع مشروعیتزدایی از سبکهای تحمیل شده شدند.
تا زمانی که رسانه های جمعی در جامعه حضور نداشتند، سنت ها و هنجارهای قومی و قبیله ای تعیین کننده چارچوب سبک زندگی بودند.در چنین فضایی، سبک زندگی از یکنواختی و ثباتی زیاد برخوردار و تغییرات در سبک زندگی به کندی انجام می گرفت زیرا ارتباطات اجتماعی در یک محدوده جغرافیایی مشخص و دسترسی به منابع اطلاعاتی محدود بود.در این شرایط ارزش ها, هنجارها و علائق فردی از طریق ساختارهای قبیله ای و قومی به طور مداوم بازتولید و آموخته شده به هر عامل متغیر و عنصری بیگانه اجازه ورود داده نمی شد مگر اینکه با ساختارهای قبلی همخوانی می داشتاما با فراگیر شدن رسانه ها وضع تغییر کرد. رسانه غریبه ای است آشنا که عضوی از خانواده شده, برای همه داستان می گوید، اطلاع رسانی و آگاهی بخشی می کند, چیزهایی را که تاکنون نخوانده، نشنیده و ندیده اند حتی چیزهایی مغایر با ارزش های پذیرفته شده را برایشان بیان کرده به آن ها نشان می دهد. ارزش ها و نوآوری های جدید به ویژه در تقابل با ارزش های سنتی را به افراد خانواده ارائه می کند بدون آنکه کسی به این بیگانه ایرادی بگیرد و چنین کاری تنها از او برمی آید. ارزش های سنتی را به چالش می کشد، افراد را دچار تضاد ارزشی می کند, اوقات فراغت آنها را پر و آنها را سرگرم می کند.
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 39 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 15 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
پایگاه اقتصادی اجتماعی
اکثر جامعه شناسان معتقدند که در همه جوامع انسانی نابرابری وجود دارد. حتی در سادهترین فرهنگها، که اختلاف در ثروت و دارایی عملاً به چشم نمیخورد، نابرابری میان افراد وجود دارد. به عنوان مثال ممکن است فردی به واسطه دلاوری خاص، شکار یا از آن روی که گمان میرود دسترسی ویژهای به ارواح نیاکان دارد، منزلتی برتر از دیگران داشته باشد (گیدنز 1372: 219). هر چه افراد در یک جامعه بیشتر بتوانند از بختها و فرصتهای زندگی استفاده کنند از موقعیت و پایگاه بالاتری برخوردار میشوند. بنابراین تفاوتهای اقتصادی اجتماعی، علاوه بر پدید آوردن طبقات مختلف در جامعه، ایجاد یک نوع سلسله مراتب اجتماعی نیز مینمایند. طبقاتی در مراتب بالای اجتماعی قرار میگیرند و طبقاتی در سطح زیرین جامعه، که از کمترین فرصتهای زندگی برخوردارند. بنابراین هر جامعه از تعدادی سلسله مراتب عمودی ساخته شده است که مبنای هر یک از آنها مبتنی بر ارزشهای خاص است کسانی که در رده بالای این سلسله مراتب قرار دارند دارای منزلت اجتماعی بیشتر، نیروی بیشتر و قدرت بیشتر از کسانی هستند که در پایین سلسله مراتب قرار گرفتهاند (محسنی 1366: 548).
جامعه شناسان برای توصیف نابرابری از وجود قشربندی اجتماعی سخن میگویند. قشربندی را میتوان به عنوان نابرابریهای ساختارمند میان گروهبندیهای مختلف مردم تعریف کرد. قشربندی اجتماعی عبارت است از تقسیم مردم یک جامعه به دو یا چند قشر که هریک در جامعه نسبتاً دارای مرتبه همانندی هستند و هر قشر با سطح معینی از قدرت، ثروت و منزلت اجتماعی از دیگران متمایز میگردند (کوهن 1370: 178).
اگرچه تحقیقات اندکی راجع به تاثیر طبقه اجتماعی بر کیفیت ادارک بیماری انجام شده، اما نتایج پژوهشهای انجام شده، تاثیر طبقه اجتماعی را بر برخی جنبههای فرآیند رفتار بیماری نشان دادهاند. برای مثال، کاس نشان داده است که وجود علائم شرط کافی برای شکلگیری رفتار کمک جویی و مراجعه به پزشک نیست. وی از پاسخگویان خواسته بود علائم خاصی را که به آسانی تشخیص و مهم تلقی شده و نیازمند مراقبت پزشکی بودند را مشخص سازند. کاس دریافت که در مورد ادراک علائم، پاسخگویان طبقه I در مقایسه با طبقات اجتماعی II و III سطح بالاتری از تشخیص اهمیت علائم را بیان کردند (هولینگشید و ریدلیچ[1]، 1953؛ به نقل از مسعودنیا، 1389).
در این راستا، کوهن و همکاران، با تأکید بر شیوه های تفکر طبقات مختلف اجتماعی در برخورد با علائم نشان دادهاند که طبقات بالای اجتماع، با تمایل به پذیرش چالشهای استرسزا، انگیزه موفقیت و تأکید بر برنامهریزی به منظور نیل به اهداف آینده مشخص میشوند، در حالی که افراد طبقات پایین اجتماع، تمایلی به برنامهریزی برای پیشرفت در آینده ندارند. دورگی ضمن تاکید بر تاثیر پذیری کیفیت ادراک بیماری از میزان دانش و آگاهی تندرستی، نشان داد که طبقات اجتماعی پایین از شیوههای تفکر کمتر انتزاعی و بیشتر عینی برخوردارند. این افراد بیشتر بر توصیف و محتوای موضوعات تاکید دارند، درحالیکه افراد طبقات اجتماعی بالا، بر تحلیل روابط متقابل بین موضوعات، سازمانهای سلسله مراتبی و روابط ابزاری میاندیشند و همین عامل منجر به ساختار تفکر سازمانیافتهتر و گرایش عقلانیتر آنان در ادراک دلایل و برایندهای بیماری میشود (مسعودنیا، 1384).در جوامع نوین سه شاخص برای بنیادی برای تشخیص پایگاه اقتصادی اجتماعی افراد وجود دارد که عبارتند از : درآمد، شغل و سطح تحصیلات (مهدوی، 1392).
1-2-1- درآمد و سلامت
درآمد با تامین نیازهای بهداشتی و از آن طریق سلامت افراد ارتباط تنگاتنگی دارد. بنابراین اگر بخواهیم درآمد را با سلامت مرتبط کنیم، با بالاتر رفتن درآمد، سطح سلامت نیز افزایش مییابد و رابطه مستقیمی بین این دو وجود دارد. درامد از طریق امکان دسترسی به امکانات و تجهیزات پزشکی و بهداشتی روی سلامتی افراد تاثیری خاص دارد، ولی همیشه رابطه درآمد و سلامت یک رابطه مستقیم نیست و آن بخش از درآمد که صرف آموزش و بهداشت میشود رابطه مستقیم با سلامت دارد.
1-2-2- تحصیلات و سلامت:
خودداری و مقاومت افراد طبقات پایین در ارتباط با مسائل مراقبتهای پزشکی را تنها نمیتوان از طریق شرایط اقتصادی تبیین نمود. به طور متوسط با افزایش سطح تحصیلات، درآمد نیز افزایش پیدا میکند. پس یک مقدار از تاثیر تحصیلات از طریق درآمد میباشد، ولی از طریق تحصیلات فرهنگ سلامت ارتقا پیدا میکند و اینکه افراد رفتارشان بیشتر موافق سلامت و بهداشت میشود و در سطوح بالاتر تحصیلات، دغدغه نسبت به سلامتی بیشتر است. ارتقای سطح سواد و تحصیلات از جنبههایی است که از طریق الگوهای فرهنگی و رفتاری مناسب میتواند بر سطح سلامت و بهداشت تاثیر داشته باشد (لوکاس و میر، 1388؛ به نقل از خانی 1390).
[1].Hollingshid and Ridlich
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 41 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 19 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
استراتژیهای مقابله:
مطالعات متعددی رابطه بین مهارتهای مقابلهای و سلامتی را مورد بررسی قرار دادهاند. نتایج این بررسیها نشان میدهد که مقابله هیجان مدار با پریشانی و نگرانی (ماتئوس، 2000)، بیماریهای مزمن (موس، 1996)، درد مزمن (کاتز، 1996)، سوء مصرف مواد (ویلس و هیرکی، 1996) و افسردگی و علائم جسمی مرتبط است ولی مقابله مسئله مدار رابطه منفی با پریشانی روانشناختی و رابطه مثبت با رفتارهای ارتقا دهنده سلامت دارد (کریستن سن، 1995).
در دهههای اخیر، در مدلهای روانشناختی متعددی این امر پذیرفته شده که طیفی از باورها و ویژگیها، زمینه ساز و پیش درآمد رفتارهای بیماری و از جمله استراتژیهای مقابله با بیماری هستند.طبق تعریف استراتژی های مقابله آن دسته از تلاش های شناختی و رفتاری را در بر میگیرند که به منظور کاهش استرس های درونی یا بیرونی صورت میگیرند به بیان دیگر مقابله تلاشی است که با هدف کنترل و غلبه بر مقتضیات و وقایع بحرانی صورت میگیرد. این مقتضیات مبین چالش، تهدید، خطر، صدمه یا منفعتی برای فرد هستند (لازاروس[1]، 1991؛ به نقل از مسعودنیا، 1386).توانایی خوب حل مسئله، داشتن تجربیات کافی، در دسترس بودن سیستم حمایتی مناسب، داشتن خواب و بهداشت فردی مناسب و برخورداری از سبک زندگی متعادل از عوامل موثر بر استفاده از سبک مقابلهای موثر هستند. افرادی که قادر به مقابله موثر نیستند استرسهای بیشتری تجربه میکنند و عدم سازگاری ایجاد شده باعث بروز اختلالات و مشکلات روانی میگردند. علت اصلی بسیاری از مشکلات روانی، روشهای مقابله غیر موثر هستند (باری و فارمر، 2002؛ به نقل از اینانلو، 1391).
2-5-1- کارکردهای مقابله:
براساس نظر لازاروس و فولکمن[2] (1984)، مقابله دو کارکرد عمده دارد:
1. مقابله میتواند مسئلهای را که سبب استرس شده است، تغییر دهد؛
2. مقابله میتواند واکنشهای هیجانی نسبت به مسئله را تنظیم کند.
آنها کارکردهای مقابله را با تشخیص دو نوع کلی مقابله، یعنی مقابله هیجانمدار و مقابله مسئلهمدار توضیح میهند. هدف مقابله هیجانمدار، کنترل واکنشهای هیجانی نسبت به موقعیت استرسزاست. افراد، پاسخهای هیجانی خود را از راه رویکردهای رفتاری و شناختی تنظیم میکنند. نمونههایی از رویکردهای رفتاری عبارتند از: مصرف الکل یا مواد مخدر، جستجوی حمایت هیجانی اجتماعی از دوستان یا بستگان، و مشارکت در فعالیتهایی نظیر ورزش یا تماشای تلویزیون که موجب منحرف شدن توجه از مسئله میشود. از سوی دیگر، رویکردهای شناختی به این امر مربوط میشوند که افراد چگونه درباره موقعیت استرسزا میاندیشند. برای مثال، براساس یک رویکرد شناختی، افراد سعی میکنند تا معنای موقعیت استرسزا را تغییر دهند. رویکرد شناختی دیگر، متضمن انکار وقایع ناخوشایند است. از نظر لازاروس و فولکمن (1984)، افراد زمانی از رویکردهای هیجانمدار استفاده میکنند که بر این باور باشند که هیچ فعالیتی برای تغییر شرایط استرسزا نمیتوانند انجام دهند.در نقطه مقابل مقابله هیجانمدار، مقابله مسئلهمدار قرار دارد. هدف مقابله مسئله مدار، کاهش مطالبات موقعیتهای استرسزا و افزایش و گسترش منابع برای رفع آنهاست. زندگی روزمره افراد، مملو از شیوههای مقابله مسئلهمدار است. برای مثال: رها کردن شغل پراسترس، انتخاب شیوه عمل متفاوت، جستجوی درمان پزشکی یا روانی، یادگیری مهارتهای جدید و غیره. از نظر لازاروس و فولکمن، افراد زمانی از مقابله مسئلهمدار استفاده میکنند که باور داشته باشند که منابع در دسترس آنها و یا مطالبات موقعیتی که در آن قرار دارند، قابل تغییر باشند. برای مثال، مراقبان بیماران رو به مرگ، از مقابله مسئلهمدار، بیشتر در ماههای پیش از مرگ استفاده میکنند، تا در دوره مصیبت و داغ.کارولین و همکاران در مورد شیوههای مقابلهای به این نتیجه رسیدند که کسانی که از شیوههای مقابلهای مسئلهمدار استفاده میکنند به طور قابل ملاحظهای مشکل را به اجزای کوچکتر و قابل کنترل تجزیه میکنند و در جستجوی اطلاعات و ملاحظه شقوق مختلف مشکل و هدایت اعمال میباشند. در حالی که در استراتژی مقابلهای هیجانمدار اظهارات هیجانی به صورت اجتناب، انزوا، سرکوب و کنارگذاردن ظهور پیدا میکند (فولکمن و موسکویتز، 2000؛ به نقل از مسعودنیا، 1389).به نظر اندلر افراد از چهار استراتژی اصلی برای مقابله با بیماری استفاده میکنند: 1. اجتناب (منحرف کردن حواس) 2. تسکیندهنده 3. ابزاری 4. درگیری عاطفی. مقابله اجتنابی شامل تفکر یا درگیر شدن در فعالیتهایی که به مشکل سلامتی نامربوط هستند میشود. مقابله تسکیندهنده، استراتژی آرامبخش را با هدف کاهش مشکلات بهداشتی نامطلوب دربر میگیرد. مقابله ابزاری همانند مقابله مسئله مدار یا وظیفهگرا در ادبیات کلی مقابله، استراتژیهایی از قبیل پیدا کردن اطلاعات بیشتر درباره بیماری یا جستجوی توصیههای پزشکی را در بر میگیرد. درگیری عاطفی شبیه مقابله هیجانمدار شامل تمرکز بر عواقب عاطفی ناشی از بیماری است (اندلر، 2000).
2-5-2- انواع رفتارهای مقابلهای
تامرس، ژانکی و هالگسون (2002)، در یک مطالعه فراتحلیل، با مرور ادبیات رفتارهای مقابلهای، انواع طبقه بندیهای زیر را از رفتارهای مقابلهای ارائه کردند.
رفتارهای مسئله مدار: مقابله مسئله مدار در بردارنده رفتارهایی است که به منظور تغییر در عامل استرسزا استفاده میشود.
راهبرد مقابلهای مسئله مدار دربردارنده دو مولفه است: الف) آماده سازی یا آمادگی (جستجوی اطلاعات، برنامه ریزی، ب) عمل (حل مسئله، مقابله فعال). این مولفهها در پیش بینی تلاشهای لازم برای تغییر عامل استرسزا موثر میباشند.
1-مقابله فعال یا رویارویانه: شامل تلاشهایی است که به منظور تغییر در عامل استرسزا به کار گرفته می-شود.
2- برنامه ریزی: این راهبرد شامل تلاش برای جمع آوری اطلاعات، مرور راه حلهای ممکن برای مسئله و دیگر تلاشهایی است که برنامه ریزی به منظور تمرکز بر روی یک مسئله را در بر میگیرد.
3- جستجوی حمایت اجتماعی (ابزاری): جستجوی حمایت ابزاری به جستجوی کمک فراگیر و ملموس از دوستان و خانواده اشاره میکند. جهتگیری منابع حمایتی به سمت حل مسائل میباشد. برای مثال مشورت یکی از مصادیق حمایت ابزاری است که افراد میتوانند دریافت کنند.
[1].Lazarus
[2].Fallcman
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 36 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 13 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
2-2 -رضایت زناشویی[1]
سنگ بنای خانواده، ازدواج است. ازدواج، نیازمند همکاری، همدلی، وحدت، علاقه، مهرربانی بردباری و مسئولیت پذیری است. با شروع ازدواج و ایجاد رابطه زناشویی، رضایت زناشویی به متغییری مهم در رابطه با کیفیت ازدواج بدل میشود. رضایت زناشویی احساس عینی از خشنودی رضایت و لذت تجربه شده ی زن و مرد با توجه به تمام جنبه های رابطه ی زناشویی است. رضایت زناشویی به عنوان یکی از مهمترین مؤلفههای ثبات عاطفی زوجین به حساب میآید(فیشر و مکنالتی[2]، 2008).
12 |
پشتیبانى از خانواده در برابر ازهمگسیختگى و حفظ آن به عنوان معیارى براى پیشرفت، تمدن و تعالى مادى و معنوى انسان ضرورى است؛ زیرا خانواده سنگبناى جامعه بزرگ انسانى است و در استحکام روابط اجتماعى و رشد و تعالى یکایک اعضاى جامعه نقش بنیادین دارد. خانواده، کانون اصلى حفظ هنجارها، سنتها و ارزشهاى اجتماعى و شالوده استوار پیوندهاى اجتماعى و روابط خویشاوندى است. همچنین کانونى براى شکوفایى عواطف انسانى بهشمار مىآید. با وجود این، بروز کشمکشها در زندگى زناشویى امرى عادى است. هنگامى که تعارض به میزان زیادى رخ دهد و زن و شوهر نتوانند بهخوبى با آن کنار بیایند، پىآمدهاى منفى فراوانى براى سلامت روانى و جسمى همسران و فرزندان آنها به بار خواهد آورد. افزون بر آن، بر بسیارى از کارکردهاى مفید خانواده همچون تربیت فرزند، روابط میان والدین ـ فرزندان و حتى کارآمدى اجتماعى و اقتصادى همسران نیز تأثیر خواهد گذاشت. (رسولى، 1380).
اولین و مهمترین هسته خانواده را مجموعه زن و شوهرى تشکیل مىدهد و پژوهشها نشان دادهاند که نوع رابطه میان دو همسر، اصلىترین پیشبینى کننده رضایت زناشویى است. تأثیر کیفیت ازدواج در روابط دو نفره (همسران) در خانواده، بر سلامت جسمانی و ورانی موفقیت و سازگاری روانی – اجتماعی آنان در ابعاد گوناگون زندگی فردی و اجتماعی همواره مورد تأیید واقع شده است (دام و همکاران ، 2001).
عواملی چون اطلاعات فردی و نوعی (تفاوت بین زن و مرد ) بلوغ، انگیزه، شرایط انتخاب همسر و ویژگی های شخصیتی از عوامل مؤثر در کیفیت ازدواج است. پایداری، بیانگر حفظ رابطه ی همسری در گذر زمان است. ازدواج، حتی اگر با عالیترین کیفیت هم شکل گیرد، نمی تواند تضمین کنندهی حفظ پایداری و سازگاری آن در گذر زمان باشد.
هر چند عدهای رضایت مندی زناشویی را نتیجهی رضایت عمومی از زندگی مشترک، رضایت از روابط جنسی و رضایتمندی عاطفی و هیجانی به حساب می آورند (شاکلفورد[3] ، 2001) اما به طور کلی اعتقاد بر این است که عوامل درون فردی و برون فردی در رضایت زناشویی مؤثر است (پرلمن، 1987) . بسیاری از پژوهش ها نشان میدهد که ویژگیهای شخصیتی زوجین در احساس رضایت افراد، نقش کلیدی ایفا میکند (گاتیس و همکاران[4]، 2004؛ لو و کلونن ، 2005).
واقعیت آن است که هر یک از همسران، تجارب و انتظاراتی را به رابطه ی کنونی میآورند که ممکن است بازماندهی تجارب قبلی باشد (هازان و شیور، 1987). بدیهی است که این تجارب بر الگوهای رفتاری روزمره، شناخت، کیفیت مواجهه با مشکلات و تعارض ها و نوع جهت گیریهای عاطفی، اثر می گذارد.
13 |
خشنودی، رضایت و خوشبختی زندگی نیاز به تلاش زوجین دارد (پارکر و همکاران، 1995). دیده شده است که زوجین شرکت کننده در برنامه اینریچ افزایش میزان سازگاری را گزارش دادند (السن و همکاران، 1986)، رضایتمندی از روابط مهر آمیز نشأت می گیرد (ماسودا، 2003)، روابط رضایت بخش در بین زوجین نیز از طریق علاقه متقابل، میزان مراقبت از همدیگر، اعتماد به نفس که هر دو یکدیگر را پذیرفته اند و تفاهم با یکدیگر قابل سنجش است (سین ها و ماکرجک[5]، 1990).
بررسی موریسون[6] (2000)، نشان می دهد ارتباط میان فردی همراه با سطح توجه و علاقه بالا با کیفیت روابط زناشویی ارتباط مثبت دارد. کوب و همکاران (2008)، نیز در پژوهشی نشان دادند که چگونه ادراکات مثبت درباره ی علاقمندی به همسر باعث به وجود آمدن امنیت عاطفی و رفتارهای حمایتی و رضایت زناشویی می شود. آن ها میزان رضایت زناشویی را در 6 ماه اول ازدواج و یک سال بعد اندازه گیری کردند. نتایج نشان داد هنگامی که در روابط همسران احساس امنیت عاطفی و اعتماد به نفس وجود دارد، عملکرد ارتباطی آنان تقویت شده و رضایت زناشویی آنان افزایش می یابد.
رضایت زناشویی بر میزان سلامت روانی، جسمانی، رضایت از زندگی، موفقیت در شغل و ارتباطات اجتماعی مؤثر بوده و یکی از مهمترین شاخص های رضایت از زندگی است. یکی از عوامل مهم که در سال های اخیر به آن توجه شده است و بر وروی رضایت زناشویی تأثیر دارد، تجارب اولیهی فرد با والدین و یا نوع رابطهی هیجانی فرد با والدین خود در دوران کودکی است. برخی از پژوهشها تلاش کردهاند به این سؤال پاسخ دهند که چگونه تجارب اولیه ی فرد در دوران کودکی میتواند وی را در بزرگسالی تحت تأثیر قرار دهد (عیدی و همکاران، 2006).
رضایت زناشویی یک ارزیابی کلی از وضعیت رابطه زناشویی یا رابطه عاشقانه کنونی فرد است. رضایت زناشویی میتواند انعکاسی از میزان شادی افراد از روابط زناشویی و یا ترکیبی از خشنود بودن به واسطه بسیاری از عوامل مختص رابطه زناشویی باشد. میتوان رضایت زناشویی را به عنوان یم موقعیت روان شناختی در نظر گرفت که خود به خود به وجود نمیآید، بلکه مستلزم تلاضش هر دو زوج است. به ویژه در سال های اولیه، رضایت زناشویی بسیار بی ثبات است و روابط در معرض بیشترین خطر قرار دارند. (احمدی، نبی پور، کیمیایی و افضلی ، 2010).
رضایت زناشویی به شادی و لذت از روابط میان زوجها مرتبط است. رضایت زناشویی به معنای داشتن احساس مطلوب از ازدواج است. کاپلان و مادوکس[7] (2002)، بیان میکنند که رضایت زناشویی یک تجربهی شخصی در ازدواج است که تنها توسط خود فرد در پاسخ به میزان لذت رابطه زناشویی قابل ارزیابی است آنها باور دارند که رضایت زناشویی به انتظارات افراد بستگی دارد.
با توجه به اهمیت کارکرد متعادل خانواده و جلوگیری از متلاشی شدن آن، شناخت عوامل مرتبط با رضایت زناشویی که پایهی استحکام بخش زندگی خانوادگی است، ضروری به نظر میرسد. بنابراین در صورت توجه به عوامل مؤثر بر رضایت زناشویی میتوان انتظار داشت که با افزایش سطح رضایت مندی زناشویی بسیاری از مشکلات روانی، عاطفی و اجتماعی خانواده ها و در کل جامعه کاهش یابد. همچنین با ارتقاء سطح رضامندی زناشویی و رضایت از زندگی ، افراد جامعه با آرامش خاطر بیشتر به رشد و تعالی و خدمات اجتماعی فرهنگی و اقتصادی خواهند پرداخت و خانوادهةای نیز از این پیشرفت سود خواهند برد (ثنایی، علاقبند و هومن ، 1379).
[1]- Marital satisfaction
[2]- Fisher and Mcnalty
[3]- Shakelford
[4]- Gatice et al.
[5]- Sinha and Macerjec
[6]- Morisson
[7]- Kaplan and Madox
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 75 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 38 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
نقش رسانه در تربیت کودکان
ضرورت ها و اصول تعلیم و تربیت:
کودک، تکامل نیافته و تعلیم پذیر متولد می شود . او نیاز به جامعه بشری دارد تا آن چنان ساخته شود که بتواند به مقتضیات زندگی پاسخ دهد ولی جامعه نیز برای بقای خود به کودکان احتیاج دارد.
ارکان شخصیت کودک زمانی پایه گذاری خواهد شد که او ناخودآگاهانه روح و فضای جامعه ای را که به آن تعلق دارد در خود جذب کند. در این صورت رفتار او در حد وسیعی با شرایطی که در محیط وجود دارد، انطباق پیدا می کند. در هر عصری ، تعلیم و تربیت وابسته به انسا ن هایی است که مسئولیت آن را بر عهده دارند و نیز تابع کیفیت فرهنگی است که در چارچوب آن این فعالیت صورت می گیرد.
توانایی ها و ضعف های جوانان بازتابی است از توانایی ها و ضعف های بزرگسالان ؛ زیرا نسل جوان از سال های اول زندگی خانوادگی گرفته تا دوران مدرسه ابتدایی و متوسطه و بالاخره آموزش حرفه ای راهی که از طرف نسل های گذشته ترسیم شده است ر ا در پیش می گیرند. حال اگر در پایان این راه زنان و مردان جوان به قولی که دردوران بچگی داده بودند، عمل نکنند و به آنچه قرار بود برسند، نائل نشوند و اگر چنانچه روح آنها خالی و بی محتوا باشد نتیجه تماس آنها با انسان هایی است که هیچ نوع مفهوم و هدف عمیقی برای زندگی خود ندارند و شکل ثابتی برای شخصیت خود به دست نیاورده اند و همچنین سیستم رویارویی با فرهنگی است که با ارز ش ترین پدیده های آن نیز تاب مقاوت در برابر هرج و مرج و اغتشاش حاکم بر محیط را ندارند.
آنجایی که تعلیم و تربیت در م قیاس وسیعی با شکست مواجه می شود، ضایعاتی مشهود می شود که ریشه آن را باید قبل از توجه به نقص روش های آموزشی ، در نارسایی ها و تناقض در رفتارهای اساسی افراد بالغ یک جامعه جستجو کنیم . از این رو، هر نوع اقدام موثری برای تغییر رفتار این وضع، بی نهایت مشکل است.(سلطانی فر،1385)(رسانه 1385، سانسور یا سواد رسانه ای)
2-2-15 اهمیت آموزش رسانه ای به کودکان و نوجوانان:
درجه نفوذ رسانه در جوامع و تاثیرات آنها به حدی است که آموزش رسانه را به امری اجتناب ناپذیر تبدیل کرده است . باید تاکید کرد که کودکان و نوجوانان که رسانه در جامعه پذیر کردن آن ها نقش به سزایی دارد از نظر نحوه استفاده از رسانه و اکتساب آن با والدین خود تفاوت کامل دارند. آن ها بین " جهان رسانه ای " و " جهان " فرقنمی گذارند و در به کارگیری رسانه بسیار راحت تر از والدین خود عمل می کنند.(حسن زاده،1382: 181)( ضرورت آموزش رسانه، مترجم حسن زاده، فصلنامه پژوهش و سنجش، انتشارات صدا و سیما، تهران، بهار 1382 ، ص 181)
آموزش رسانه به گفته کومار : تحلیل اجتماعی – انتقادی رسانه است برای آگاهی و فهم بیش تر نحوه کار رسانه، شناخت کسانی که آن را کنترل کرده و شکل می دهند، نقش متخصصان، تبلیغات فروش و روابط عمومی در شکل دادن به محتوای رسانه و شیوه های مختلفی که مخاطبان با آن پیام های رسانه را تفسیر می کنند. بنابراین هدف اصلی آموزش رسانه، هشیار کردن و اختیار بخش ی در مواجهه با رسانه و برنامه ها و محتوای آن است . آموزش رسانه به افراد می آموزد پیام را تفسیر و تولید کنند، مناسب ترین رسانه را انتخاب کنند و نقش بیشتری در تاثیرپذیری از آنها به عهده گیرند." (همان، 186)
به طور کلی جنبه های سواد رسانه ای عبارتند از:
ارتقای آگاهی نسبت به رژیم مصرف رسانه ای یا به عبارت بهتر تعیین میزان و نحوه مصرف غذای رسانه ای از منابع رسانه ای گوناگون؛
آموزش مهارت های مطالعه یا تماشای انتقادی؛
تجزیه و تحلیل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی رسانه ها که در نگاه اول قابل مشاهده نیست؛
از این دیدگاه آموزش سواد رسانه ای به دانش آموزان، اهداف متعددی را دنبال می کند که مهم ترین آنها عبارتند از:
ایجاد تفکر خلاقانه، انتقادی و موشکافانه در دانش آموزان نسبت به محتوا و عملکرد رسانه ها؛
شناخت اشکال بصری ارتباط با استفاده از آن در کنار سایر مهارت های خواندن، نوشتن، صحبت کردن و گوش دادن.
2-2-16 حضور رسانه ها در زندگی کودکان و نوجوانان:
"رنه اسپتیز " به خاطر پژوهش هایش در مورد محرومیت های عاطفی کودکانی در شبانه روزی ها تربیت می شوند، و تأثیر بد این محرومیت بر رشد عاطفی و شخصیت آن ها، شهرت فراوانی یافته است :" دور نگاه داشتن کودک در سال های اول زندگی از موقعیت هایی که احساس ناخوشایندی در وی ایجاد می کنند، به همان اندازه زیان آور است که محروم ساختن او از آنچه که خوشایندی و خوشحالی وی را برمی انگیزد . هر دو عامل مذکور در سازندگی دستگاه روانی وی دخالت دارند . به کار نگرفتن هر یک از آنها یعنی نبود مطلق ناخوشایندی یا خوشایندی در زندگی کودک به اختلال در شخصیت او منجر می شود."
رسانه وسیله ای است که این خلاء را پر می سازد . عصر ارتباطات الکترونیک این امکان را به کودکان و نوجوانان داده است تا از این جعبه جادویی احساس خوشایندی و ناخوشایندی بگیرند.
2-2-20 تاثیرات رسانه ها، به ویژه تلویزیون بر کودکان و نوجوانان:
لوی و گلیک[1] در بین مخاطبان رسانه ها، سه گروه را از یکدیگر متمایز می کنند:
گروه اول : موافقین که از قبل نظری مساعدی نسبت به برنامه های رسانه ها دارند؛
گروه دوم : معترضین که زمینه انتقادی نسبت به برنامه های رسانه ها دارند؛
گروه سوم: معتدلین که ما بین دو گروه فوق قرار دارند.
رسانه ها می توانند اثر ات سودمند و زیان بار بر کودکان و نوجوانان بر جای بگذارند . تحقیقات موید آن است که پیام های تلویزیونی، حداقل گاهی اوقات می توانند بر اطلاعات، نگر ش ها و رفتارهای جوانان امروزی اثر بگذارد.
رسانه ها، به ویژه تلویزیون (ملی یا کانال های ماهواره ای )، معنای زندگی را به کودکان و نوجوانان می آموزند و کارکردهای متعددی در قبال این گروه، به ویژه برای کمک به گذران زمان آزاد در اختیار آنان قرارمی دهند. در این میان تلویزیون ، ماشین اعجاب انگیزی است که بین دنیای زنده ها یعنی انسا ن ها و موجودات مجازی و موجودات بی جان،یعنی ابزارهای تفریحی و بازی قرار می گیرد. هر چند کودکان و نوجوانان در سنین بالاتر تاحدودی می توانند در انتخاب برنامه ها مداخله کنند،اما پژوهش های متعدد بیانگر آن است که آنان در برابر تلویزیون نقشی پذیرا دارند . تلویزیون را همانند فردی می پندارند که هر لحظه می تواند داستانی برای آنها نقل نماید و آنان را سرگرم کند.
تلویزیون می تواند چهار نقش را در زندگی کودکان و نوجوانان بازی کند. اولین نقش آن وقت کشی است؛ این عمل پاداشی آرامش بخش و یا جذاب است که باعث می شود بخشی از زمان لازم برای تکالیف مدرسه،کارهای خانه یا بازی در خارج از خانه را به خود معطوف کند . دومین نقش تلویزیون تلقی آن همچون رویدادی اجتماعی (یا غیر ا جتماعی) است؛ یعنی فرصتی است برای بودن در کنار والدین یا فرار از خواهران و برادران لجوج . سومین نقش آن پردازش اطلاعات است ؛ یعنی این رسانه مستلزم گوش دادن و تماشای همزمان و به خاطر آوردن سلسله ای از رویدادهاست که ممکن است محتوایی نامربوط ، تداوم آن را از میان ببرد .
[1] Glick et Levy
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 54 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 31 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
فرسودگی شغلی
تعریف «شغل»
«شغل از نظر لغوی، به معنای به کار واداشتن کسی است و آنچه مایه مشغولیت می باشد. از طریق اشتغال، فرد فعالانه در جریان تولید و خدمات مشارکت می کند و پاداشی نقدی یاجنسی دریافت می دارد. کار و شغل فعالیتی بدنی یا فکری در جهت تولید و خدمت است. به طور کلی، کار فعالیتی است که از کسی خواسته شده و در مقابل آن، به وی مزد پرداخت می شود. به طورخلاصه، می توان گفت: شغل یعنی کاری که فرد، مشغول به انجام آن است و از طریق آن، هم انجام وظیفه می کند و هم امرار معاش می نماید. در تعریفی دیگر، «شغل » عبارت است از گروهی ازموقعیت های مشابه دریک مؤسسه، اداره یا کارگاه که افراد واجد شروط خاص، میتوانند این موقعیت ها رااحراز کنند و وظایف محوله را انجام دهند (شفیع آبادی، 1376).
عملکرد شغلی
سلطانی (1384)، عوامل زیر را موجب کاهش عملکرد شغلی بیان کرده است:
1. پرحجمی کار از لحاظ کیفی و کمی
2. ناکامیهای شغلی (مانند نقش مبهم داشتن، تعارض در نقش، نداشتن تخصص بالا، فقدان راهنمای توسعه شغلی، فقدان ارتباط و ... ).
3. تغییر شغل
4. محرومیت شغلی
5. محیط فیزیکی سر و صدا و ...(سلطانی، 1384).
2-1-1-3- ویژگیهای شغل
پیش درآمد نگرش ویژگیهای شغل مطالعات ترنر و لارنس[1] بود. آنها به منظور سنجش واکنش کارکنان در برابر شغلهای مختلف یک پروژه بزرگ را به مورد اجرا گذاردند. ایشان عقیده داشتند که کارکنان شغلهای پیچیده و پر تلاش را به شغلهای یکنواخت و کسالتآور ترجیح می دهند و معتقدند که پیچیدگی شغل، رضایت و حضور کارکنان را به دنبال خواهد داشت (مورهد گریفین[2]، 1374).
ویژگیهای شغل اشاره به چگونگی فعالیت ها، وظایف، تکالیف و ابعاد مختلف یک شغل دارد. بعضی از مشاغل، متعارف و جاری هستند زیرا فعالیتهای آنها یکدست شده و تکراری میباشند و بعضی دیگر غیرمعمول؛ بعضیها نیاز به مهارتهای گوناگون دارند و بعضی دیگر میدان عملی محدود؛ بعضیها کارمند را با واداشتن به تبعیت دقیق از روندها خسته میکنند و بعضی دیگر به کارمندان آزادی عمل برای انجام دادن کار به میل خود میدهند. بعضی از کارها زمانی بیشترین توفیق را به همراه دارند که به وسیله گروهی از کارمندان به صورت جمعی صورت بگیرند و بعضی دیگر به وسیله افرادی که در اصل مستقلاً کار میکنند (دهقان مروست، 1378).
2-1-1-4- نظریههای مرتبط با ویژگیهای شغل
راه یا شیوهای که کارها درهم آمیخته میشود تا مشاغل فردی به وجود آید بر عملکرد و رضایت شغلی کارکنان اثر میگذارد. در این بخش در زمینه ویژگیهای شغل تئوری هایی را مطرح میکنیم.
2-1-1-4-1- مدل خصوصیات ویژه شغل
در این شیوه از طراحی شغل یک سری خصوصیاتی در شغل مانند تنوّع در وظایف، استقلال و اختیار کافی در انجام شغل، روابط متقابل با سایر مشاغل و مسئولیت و مهارت کافی در شغل میتواند موجب انگیزش شاغلین گردد. در مطالعه دیگری به خصوصیاتی از قبیل احساس هویت در کار، وجود بازخورد در شغلها، ارتباط کافی و صمیمانه با سایرین، تنوّع در شغل، استقلال و اختیار اشاره شده و وجود اینگونه از عوامل در شغل موجد انگیزش شناخته شده اند.این مدل مشخص میکند چگونه میتوان شغلها را طراحی مجدد کرد که کارکنان خود و شغل خود را مهم بدانند و به عبارتی احساس اهمیت کنند (دهقان مروست، 1378).
بهطور مشخص این مدل بر این نظر تاکید دارد که غنی کردن عناصر معین مشاغل در تغییر حالات روانی افراد موثر بوده و اثربخشی فعالیت آنان را افزایش دهد. لازم بذکر است که این مدل برای تشریح رفتار افرادی موثر است که از درجه نیاز بالایی برای رشد و توسعه کاری برخوردار میباشند. بر اساس این مدل هر شغل را میتوان بر حسب پنج بعد اساسی یا هسته ایتشریح کرد این پنج بعد عبارتند از: تنوّع مهارت، هویت تکلیف یا وظیفه، اهمیّت تکلیف، استقلال در کار و بازخورد (دهقان مروست، 1378).
2-1-1-4-2- تئوری ویژگیهای شغلی
در رشته رفتار سازمانی، این واقعیتها از چشم پژوهشگران پنهان نمانده است. آنها تئوری ویژگیهای شغلی را ارایه کرده اند تا بتوانند ویژگیهای شغل ها، ترکیب این ویژگیها در یکدیگر و رابطه ویژگیهای شغلی با انگیزه کارکنان، رضایت شغلی و عملکرد آنان را شناسایی و معرفی کنند (رابینز[3]، 1384).
هاکمن با همکاری الدهامو با استفاده از نتایج مربوط به مطالعات تفاوتهای فردی، تئوری ویژگیهای شغل را ارائه داد. از نظر هاکمن و الدهام[4] حالات روانی حساس هسته اصلی تئوری را تشکیل میدهند. به عقیده آنها حالات مزبور نشان دهنده چگونگی واکنش فرد نسبت به وظیفه خود تحت تاثیر ویژگیهای شغل میباشد. آنها حالات روانی حساس را به شرح زیر تعریف کرده اند:
2-1-1-4-3- نظریه ویژگیهای ضروری شغل
روش مبتنی بر ویژگیهای شغلی به وسیله دو پژوهشگر به نام ترنر ولارنس در سالهای میانی1960 ارایه شد. آنها برای ارزیابی اثر انواع مختلف شغل بر میزان رضایت و غیبت کارکنان یک روش تحقیق ارایه نمودند. آنها پیش بینی کردند که کارکنان مشاغلی را ترجیح میدهند که پیچیده، چالشگر یا هماوردطلب باشد؛ یعنی این شغلها موجب افزایش رضایت شغلی و کاهش نرخ یا میزان غیبت آنان خواهد شد. این دو پژوهشگر پیچیدگی کار را بر اساس شش ویژگی تعریف کردند :
هر قدر شغل از نظر این ویژگیها نمره بالاتری میگرفت، از نظر این دو پژوهشگر، پیچیده تر بود.ارایه این تئوری به وسیله این دو پژوهشگر به سه دلیل از اهمیت زیادی برخوردار بود.
1- نخست: آنها توانستهاند ثابت کنند که کارکنان سازمانها نسبت به مشاغل گوناگون واکنشهای متفاوت نشان میدهند.
2- دوم: آنها توانستهاند مجموعهای از ویژگیهای شغلی را بر شمارند که میتوان کارها را بر آن اساس مورد ارزیابی قرار داد.
3- وسوم: اینکه آنها به نیازهای فردی توجه کردند تا ببینند اختلافات فردی چگونه باعث میشود که آنها در برابر شغلهای متفاوت واکنشهای گوناگون از خود نشان دهند (رابینز، 1384).
مورهد و گریفین (1382) بیان میدارند که این پیش بینیها بر روی چهارصد و هفتاد نفر از کارکنان چندین کارخانه تولیدی که دارای چهل و هفت شغل مختلف بودند آزمایش شدند. برای اندازهگیری متغیرهای مربوطه از روش مشاهده میدانی و مصاحبه استفاده شد. درجه پیچیدگی شغل برابر مجموع اندازههای شش ویژگی شغل بود و با رضایت و حضور کارکنان همبستگی داشت. نتایج بدست آمده روابط پیش بینی شده بین پیچیدگی وظیفه و حضور را تایید کردند، ولی هیچ گونه رابطه ای بین پیچیدگی وظیفه و رضایت مشاهده نشد (مورهد و گریفین، 1382).
2-1-1-4-4- الگوی ویژگیهای شغلی
تئوری خاصی که ترنر و لارنس مبتنی بر پیش نیازهای شغلی ارائه کردند سنگ بنای چیزی را گذاشت که میتوان بدان وسیله ویژگیهای کار را تعریف کرد و به رابطه بین انگیزش، عملکرد و رضایت شغلی افراد پی برد. یعنی هاکمن و الدهام توانستند الگوی ویژگیهای شغلی را (بر آن اساس ) ارائه کنند (رابینز، 1384).
هاکمن و همکارانش میخواستند که کارگرها برای انجام دادن کار خود دارای انگیزه بالایی باشند پنج بعد شغل را در نظر گرفتند. با توجه به الگوی ویژگیهای شغلی، هر نوع کار یا شغلی را میتوان بر حسب 5 بعد اصلی کار، به شرح زیر،بیان کرد:
1- تنوع وظایف: شغل شامل وظایف متنوّعی بوده، که یک فرد می تواند از مهارتهای گوناگونی بهره گیرد.
2- هویتوظیفه: وظایف شغلی به نحوی معین شده اند که کار از ابتدا تا انتها برای شاغل مشخص بوده و فرد تصویر کاملی از وظایف شغلی خود داشته و خود بخش مهمی از کار تلقی میشود.
[1]Turner &Larence
[2]Morhed&Grifen
[3]Rubins
2. Hackman & Oldham
دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 65 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 60 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
سرمایه اجتماعی
2-2.سرمایه[1]
سرمایه ثروتی است مولد ، یا منبعی که شخص می تواند جهت ایجاد درآمد با منبعی اضافی دیگر به کار برد.سرمایه همیشه در اقتصاد سیاسی مارکس ،کار مجسم یا انباشته تعریف می شود ، در یک مناسب اجتماعی قرار می گیریدکه درآن مولد برای انباشت بیش تر سرمایه به کار گرفته می شود.
بوردیو سرمایه را کار انباشت ، تعریف می کند .به نظر البرو اندیشه ای که در پس مفهوم اصلی سرمایه هست ، حتی در معنای مالی اولیه اش ،مفهوم ارزشی است که می تواند اساس ارزش های آینده باشد.(البرو[2]،1995) بنابرین ، سرمایه هر منبعی است که می تواند در عرصه ی خاصی اثر بگذارد. وبه فرد امکان می دهد که سود خاصی را از طریق مشارکت در رقابت بر سر آن به دست آورد(استونس[3]،228:1998).
2-3 .اشکال سرمایه
برخی از محققین معتقدند بوردیو بین سه نوع کلی سرمایه ،که ممکن است محتوای خاص عرصه ای داشته باشد تمایز قایل شده است.
1-سرمایه اقتصادی[4]
به درآمد پولی ، و هم چنین سایر منابع و دارائی های مالی اطلاق می شود تظاهر نهادینه اش را در حقوق مالکیت می یابد.مثلا" پول و اشیای مادی که می توان برای تولید کالا و خدمات به کار برد.
2-سرمایه فرهنگی[5]
شامل تمایلات و عادات دیرین که در فرآیند جامعه پذیری است.انباشت اشیای فرهنگی با ارزش مثل نقاشی و صلاحیت های تحصیلی و آموزش رسمی حاصل آمده است.ترنر[6](1198) در تعریف دیگری ، سرمایه فرهنگی را مجموعه ای از نمادها، عادات،منش ها ، شیوه زبانی ،مدارک آموزشی،ذوق و سلیقه ها و شیوه های زندگی که به طور غیر رسمی بین افرادشایع است ،تعریف می کند.(ترنر،434:1998).
3-سرمایه اجتماعی[7]
مجموعه منابع باالفعل و باالقوه ای است که با عضویت در شبکه های اجتماعی کنش گران و سازمان هابه وجود می آید.
4-سرمایه نمادین[8]
استونزو ترنر (1998)بر نوع دیگری از سرمایه به نام نمادین اشاره می کند.که با استفاده از سمبل ها جهت مشروعیت بخشیدن به تصرف سطوح و گونه های متغیری از سه نوع سرمایه یاد شده می انجامد.(استونز،221:1998-ترنر،512:1998).بوردیو نیز در کتاب اشکال سرمایه ،سرمایه نمادین و فرهنگی را دقیقا" مترادف هم نمی داند .در طرح کلی تئوری عمل، سرمایه نمادین محتوای خاص حیثیت و شرف فرض می شود، حال آنکه مثال های سرمایه فرهنگی را در جای دیگری از آثار بوردیو درباره نهادهای آموزشی باز تولید ، انسان آکادمیک بهتر می توان مشاهده کرد و همان قدر که به دانش مهارت یا شایستگی اشاره دارد . به شرف یا حیثیت نیز ، که داشتن این سرمایه می تواند به بار آورد می پردازد.سرمایه فرهنگی مسلما" گونه ای سرمایه نهادین ، به طور کلی است.اما شکلی از سرمایه نمادین است.(بوردیو[9]،7:1997).
5-سرمایه انسانی
شکل دیگری از سرمایه است .و یک مفهوم اقتصادی است.ویژگی های کیفی انسان اعم از آموزش ،تخصص ، مهارت ، دانش ، خلاقیت ، نوع آوری و غیره عموما" نوعی سرمایه به شمار می رود.به عبارت دیگری سرمایه انسانی را می توان ارتقا و بهبود ظرفیت تولیدی افراد جامعه نامید.(علوی راد،نصیرزاده،210:1380).
2-4.تفاوت انواع سرمایه
بر خلاف سرمایه اقتصادی که معمولا"کالای خصوصی دریک جامعه کاپیتالیستی است ، سرمایه اجتماعی جنبه یک کالای عمومی را داشته ، کنش گرانی که سرمایه اجتماعی را ایجاد می کنند.معمولا"فقط قسمت کوچکی را از منافع شان بدست می آورند.(کلمن[10]،119-116-98-99،1198). سرمایه اجتماعی به ارتباط قانونی و قاعده مند وابسته است،که اگر تجدید نشود از بین می رود.سرمایه اجتماعی از طریق مکانیسم های فرهنگی ،دین ، سنت، عادات تاریخی(فوکویاما[11]،1995) به وجود می آید و منتقل می شود.در واقع عناصر فرهنگی می توانند مانند سرمایه اندوخته شوند. پس سرمایه فرهنگی متشکل از عادات ،تمایلات بادوام،عینیت فرهنگی ارزشمند و تحصیل و شرایط لازم آموزشی رسمی است.(بوردیو:1986،243).سرمایه فرهنگی نسبت به سرمایه اقتصادی کمتر ملموس است.با وجود این قابل سرمایه گذاری و کسب سود یا ایجاد ارزش می باشد.
سرمایه اقتصادی ،اجتماعی و فرهنگی قابل تبدیل به یکدیگر می باشد.سرمایه اقتصادی بیشتر ملازمبا الگوهای مخصوص شبکه های اجتماعی و شیوه های فرهنگی گروه های سطح بالا است.با افزایش سود مندی سرمایه اقتصادی، رشد سرمایه اجتماعی و فرهنگی نیز بیشتر می شود.با این حال پول ، منافع اجتماعی ،فرهنگی قابل تبدیل به اندازه مشابه نیستند. قابلیت تبدیل سرمایه اقتصادی بیشتر است و به آسانی به سرمایه اجتماعی و فرهنگی تبدیل می شود (بوردیو،243:1986).
[1]-Capital
2-Albro
3-Estons
[4]-Economic Capital
2-Cultural Capital
3-Terner
4-Social Capital
5-Symbilic Capital
1-Bordioo
2-Kelman
3-Fookoyama