دسته بندی | جزوه های درسی |
فرمت فایل | |
حجم فایل | 3712 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 300 |
دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 154 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 46 |
*مقاله درباره مفهوم رهبری*
پیش در آمد :
دی شیخ با چراغ همی گشت کرد شهر گز دیو و دد ملو لم وانسانم آرزوست
طبق روایت های مختلف از آدم (ع) تا خاتم (ص )یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر و ائمه و اولیا همه وهمه آمده اند تا انسان را که (صاحب اختیار وجبر ) است هدایت کنند و او را به سرمنزل مقصود و خوشبختی برسانند . ولی از بدو تولد اولین فرزندان آدم ، هابیل و قابیل می بینیم که انسان برای ارضای نیازهای خود چه اعمالی را انجام نمیدهد تا به لذت های آنی خود برسد. همانطوریکه هابیل برای حس برتری جویی و خود خواهی و هوا و هوس خود برادرش هابیل را می کشد و این اولین خونی است که بر روی زمین ریخته می شود . اما پیامبران و ائمه و اولیا آمده اند . تا انسان را که ( اشرف مخلوقات ) است به مکارم اخلاقی برسانند وبه همین دلیل بیشتر روی تهذیب نفس انسانها کار کرده اند اما باید توجه داشت که در درون انسان دو نیروی متضاد اهریمنی وخدایی به طور فطری قرار داده شده است که همیشه این دو نیرو با هم در جدال و کشمکش هستند و این انسان است که باید به تقویت نیروی درونی خود بپردازد تانیروی اهریمنی را وادار به عقب نشینی کند بدین گونه میدان دید و وسعت عملیاتی نیروی خدایی بیشتر میگردد وچنانچه این پیشرفت و روند ادامه داشته باشد ، نیروی اهریمنی بصورت زندانیای در می آید که در غل و زنجیر نیروی خدایی اسیر میگردد ولی به محض اینکه انسان از جاده راستی و درستی منحرف گردد ، نیروی اهریمنی قوی گشته و غل و زنجیر را از هم گسسته و به مرکز فرماندهی نیروی خدایی یعنی عقل نزدیک می گردد و آن را مورد حمله و تهاجم قرار می دهد و آنقدر این حمله را ادامه می دهد تا انسان را مسخر خود کند تا از اینجا به بعد است که دیگر انسان هر روز و هر روز به گمراهی و کجروی بیشتر تمایل پیدا می کند و از نیروی خدایی خود فاصله گرفته و خویشتن خود را گم می کند و سرانجام بدی بر تمام وجود او حاکم گشته و او را درکام خود فرو می برد . تا به ورطه هلاکت و نیستی سوق دهد و به همین دلیل است که پیامبران و ائمه و اولیا را می فرستد که دراین راههای پرخوف وخطر ، دست گیر رهروان راه حقیقت و یا دیگر سالکان وادی طریقت باشند تا انسانها را با چراغ هدایت و روشنگر و بیدار کننده خود به راه درست و مستقیم بکشانند .
چه اگر این فرستادگان و برگزیدگان ودوستان خدا نبودند ، جهان یکباره به دست بشر نابود و معدوم می شد و آثاری از انسان و انسانیت باقی نمی ماند . باید این برگزیدگان باشند ، تاپیروان و سالکان وادی معرفت را به سرمنزل مقصود هدایت برسانند چنانچه گفته اند :
طی این مرحله بی همرهی خضر مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهی
دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 7 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 13 |
*مقاله درباره مرثیه و انواع آن*
در ادبیات روم و یونان مرثیه نشانه هر شعری است که بر وزن مرثیه (اندوهناک) نوشته می شود. (یک در میان خطوط شش ضربی و پنج ضربی)
این اصطلاح هم چنین مربوط می شود بر موضوعات و وجه هایی که اغلب به شکل نثرهای مرثیه ای بیان می شوند اغلب گلایه کردن در مورد عشق است . در اروپا و انگلیس این کلمه به دلیل استفاده بی ثبات (متغیر ) از دوره رنسانس دوباره از سر گرفته شده است . برای مثال ، مرثیه های جان دان ، اشعار عاشقانه اند اما در طول قرن هفدهم ، دوره مرثیه به استفاده های حال حاضر محدود شد : مرثیه ای رسمی و مداوم در نثر برای مرگ (از دست دادن ) شخصی خاص اغلب با نتیجه ای مد انتها . مثال هایی همچون آلفرد شاهزاده تنیسون در کتاب مموریم (1850) در سوگ از دست دادن آرتور هالام و نوشته آدن به خاطر یات در سال 1940 اغلب این اصطلاح احساس عظیمی از تاملات اندوهگین برای مرثیه های انگلستان باستان مورد استفاده قرار می گرفت (کتاب آدم آواره ، ملوان) ومرثیه توماس گدای ک در صحن کلیسا (کشور چارچ یارد) در سال 1751 نوشته شده قائل است . مرثیه های دانیو در سالهای (1912-1922 ) در مورد شاعر آلمانیرایند ماریا ریلک هم چنین مرثیه هاییر با همین حس عظیم است. موضوع آن ها در مورد بی ثباتی شعر او چیزهای معنوی (دنیا دوست ) که آن ها در شعرهایش در مورد آن می نویسند.
نوحه هم گفته ای به نظم بر آمده دراندوه از دست دادن شخصی خاص است . اما تفاوتش با مرثیه این است که نوحه کوتاه کمی غیر رسمی معمولا متنی است که برای نوحه سرایی بیان می شود برای مثال کتاب Full fathom fire they father اثر شکسپیر و یا کتاب A song from shakespears cy mbeline اثر ویلیام کالین در سال 1794
Threndy حالا اساسا معدلی است برای نوحه و mondy معادلی است برای مرثیه یا نوحه ای که سخن باشد یک از یک شخص بیان می شود .
دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 10 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 6 |
*خلاصه داستان لیلی و مجنون*
این کتاب را نظامی در مدتی کمتر از چهارماه گفته و در سال 584 نام ابوالمظفر شروانشاه اخستان بن منوچهر بپایان رسانده . تعداد ابیات آن در حدود چهار هزار بیت و خلاصة داستان این است :
یکی از بزرگان عرب از نعمت های دنیا بجز فرزند همه چیز داشت و غافل بود که صلاحش در این بوده است که فرزندی نداشته باشد .
آنقدر نذر و نیاز کرد تا خداوند پسری باو داد و او نامش را «قیس» گذاشت و چون بهفت سال رسید او را به مکتب سپرد . در آن مکتب دختری بنام «لیلی» بود که قیس از همان نظر اول باو عاشق شد - کم کم عشق پسریش این دو کودک زبانزد خاص و عام گشت و آواز آن بگوش پدر و مادر آنها رسید . پدر لیلی دیگر دختر خود را بآن مکتب نفرستاد . قیس هر روز به در خانه لیلی می رفت ، آندر را می بوسید و باز می گشت . این جدائی بجای آکه درد این دو را تسکین و تخفیف دهد باعث غلیان و شدت آن شد و کار قیس بآنجا رسید که مردم او را «مجنون» لقب دادند . پدر مجنون ناچار برای نجات پسر خود بخواستگاری لیلی فرستاد .
دسته بندی | معارف اسلامی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 37 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 134 |
*مقاله خاموش شدن چراغ علم*
مسلم است که خاموش شدن چراغ علم در هر جامعه ای یکی از دلایل اصلی عقب ماندگیش است. در ایران نیز به مدت چند قرن تمام فعالیتهایی که در وادی علوم طبیعی بود تعطیل شد. در پایان قرون وسطی در اروپا و تغییر بینش مردم و پیدایش انقلاب صنعتی کوچکترین اثری از تحول در ایران نبود. سرانجام پس از چند قرن غفلت عباس میرزا در طی جنگی با امپراطوری روس دریافت پیروزی در جنگ مستلزم تسلیحات و علوم مدرن است و امیرکبیر نیز با ساخت دارالفنون راه او را ادامه داد. البته جز ایران بسیاری از کشورها در این وضعیت بسر می برندند اما ایران در مقطعی از تاریخ مهد علم بوده است و در ادوار بعد علوم متروک گردیده اند و این باعث تعجب است. غالباً دربارة دورة دوم توضیحاتی کلیشه ای و کلی داده می شود که بالندگی مسلمین به تدریج رو به انحطاط نهاد و دیگر گرفته نمی شود که چرا اینطور شد؟ یک پاسخ متداول اما سطحی این است که مسلمانان از اسلام اصیل دور شدند و لاجرم به انحراف افتند به لحاظ سیاسی دچار تفرقه شدند و به لحاظ اجتماعی سروریشان را از دست دادند. مشکل این پاسخ این است که مراد از انحراف حکام است یا مسلمین یا هر دو و زمان انحراف نیز مشخص نیست.
اگر مقصود از انحراف حکامی باشد (بجز حضرت علی ) که امت اسلام نیز همواره خودشان به تباهی کشاندند نیز مشکل حل نمی شود زیرا مقطعی که دانشمندان مسلمان در هر زمینه ای فعال بودند به نام عمر طلایی رونق علمی اسلام درست در زمان همین انحراف (خلافت بنی عباس) حاکم بود. بعبارتی در مقطعی مسلمانان پیشرو علوم زمانه بودند و در مقطع دیگر علوم در همان اجتماع منسوخ بود. این نشان می دهد که حرف مسلمان بودن باعث پیشرفت یا رکود علمی نمی شود بلکه این مسلمانان هستند که اسباب تربیتی یا انحطاط جامعه شان را فراهم می آوردند. اما بنظر می رسد این توضیح برای ایرانیان اواخر قرن 19 واضح نبوده است چون آنان فقدان علم در ایران را نتیجه هجوم اعراب به ایران می دانند. بماد که امروزه هم افرادی چنین نظری دارند و اسلام را مانع ترقی علم می دانند. استدلال متداول دیگر در این مورد هجوم مغولان است که نه تنها باعث از بین رفتن دانشمندان شد بلکه با نابود کردن مدارس، کتابخانه ها و… نهادهای علمی مسلمانان را ریشه کن کرد. اگر مسئله به همین سادگی باشد جایی برای تحقیق باقی نمی ماند. اما مشکل اینجاست که این خاموشی از یکی دو قرن قبل از هجوم آنان شروع شده بود و تردیدی نیست که با حمله آنان این روند تسریع یافت اما نکته اساسی این است که آنان این افول را بوجود نیاوردهاند.
دسته بندی | معارف اسلامی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 12 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 25 |
*تحقیق بررسی یکی از صفات پسندیده اخلاقی جوانمردی*
بخش اول
تعریف لغوی و مفهومی جوانمردی:
معنا و مفهوم عیار (جوانمرد )از دید فرهنگ نگاران و شاعران
در این مورد می توان گفت که واژه عیار با وجود آنکه (ع) عربی دارد ،گمان می رود که اصل آن از لغت (ایار ) پهلوی آمده باشد . این کلمه را در بعضی کتابها به شکل (ادیوار) و «ایار» به تشدید نیز نوشته اند که بعدها به «ایار» تبدیل گردیده و در زبان دری «یار» به حذف الف گفته اند و آنگاه که عرب ها به درون این آیین و مسلک مردمی داخل شدند ،این کلمه را معرب ساخته و واژه «ادیوار» را به عیار تبدیل کرده اند.
دانشمند شناخته شده ایران دکتر معین در جلد چهارم برهان قاطع آنجا که درباره کلمه عیار بحث می کند در این مورد نوشته است که :« کلمه عیار معرب مصنوعی (یار) است که معنی جوانمرد را می دهد و تازی ها جوانمردی را فتوت و جوانمرد را فتی می گویند.»
ملک الشعرای بهار نیز در سبک شناسی نوشته است که عیار کلمه عربی نیست و اصل آن «ادیوار» زمینه تاریخی دارد و عیاران سابق مانند احزاب امروزی ،دارای سازمانهایی بوده اند با اهداف و مرام های مشخص اجتماعی ،اخلاقی و سیاسی که در شهرهای بزرگ خراسان تشکیلات منظم و حمایت از مظلومان بوده است که جمعیت فتیان یا حزب فتوت در واقع نوع اصلاح شده این سازمان عیاری است .
واژه عیار در زمانه های مختلف آن هم در معاملات اجتماعی به معناهای گوناگون به کار می رفته است .
آنانی که قدرتمند ،ظالم و ستمگر بودند ،همیشه مورد خشم و نفرت عیاران و جوانمردان قرار می گرفتند و به همین دلیل است که از نگاه ثروتمندان ،عیاران مردمی بودند دزد و دغل . اما شخصیت عیاران از نگاه مردم ناتوان و تهیدست از روی قدردانی ،دیده می شود و عیاران همیشه پشتیبان ستمدیدگان و بیچارگان بودند . از دید این مردم عیاران جمعیتی بودند که به درد شان رسیدگی کرده و دست ظالمان و ستمگران را از سرشان کوتاه می ساختند.
دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 8 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 9 |
*تحقیق در مورد گنجوی و دیگران شاعران *
گنجوی
حکیم جمال الدین ابو محمد الیاس بن یوسف بن زکی بن موید نظامی گنجوی از استادان بزرگ وازارکان شعر فارسی است . مولد او گنجه و تاریخ ولادت وی معلوم نیست امابا دقت در بعضی از اشعار او می توان آن را حدود سال 530 یا اندکی بعد از آن دانست و در سال 614 هجری فوت کرده است وی در خمسه گرانقدر خود مرثیه های بسیاری سروده است از جمله در سوگ دارا و در مرگ خسرو و شیرین و در وفات لیلی و جز آنها ... علاوه بر آنها چون در میان شاعران معاصر خود تنها با خاقانی ارتباط داشته است ، بعد از فوت آن استاد در سال 595در مرثیت او گفت :
همی گفتم که خاقانی دریغا گوی من باشد دریغا من شدم آخر دریغا گوی خاقانی
30- عطار:
فریدالدین ابوحامد محمد بن ابوبکرابراهیم بن اسحق (و به قولی مصطفی بن شعبان)عطار
کدکنی نیشابوری شاعر و عارف نام آور ایران درقرن ششم و آغاز قرن هفتم است کنیه او را ابوطالب نیزنوشته اند ولادتش به سال 537 در کدکن از توابع نیشابور اتفاق افتاده است و در سال 627 فوت کرده و یا به دست یکی از کفار مغول به قتل رسیده است مقبره او در قرب شهر نیشابورباقیست وی از شاعران بزرگ متصوفه و از مردان نام آور تاریخ ادبیات ایران است . از وی مرثیه ای در مرگ عزیزان باقی مانده است :
ندارد درد ما درمان دریغا بماندم بی سر و سامان دریغا
درین حیرت فلکها نیزدیریست که میگردند سرگردان دریغا
رهی بس دورمی بینم درین راه نه سر پیدا و نه پایان دریغا
چونه جانان بخواهدماند نه جان زجان دردا و از جانان دریغا
. . .
چو دوران جوانی رفت بر باد بسی گفتم درین دوران دریغا
نشد معلوم من جز آخر عمر که کردم عمرخودتاوان دریغا
مرا گر عمر بایستی خریدن تلف کی کردمی زین سال دریغا
31 – کمال الدین اسماعیل :
خلاق المعانی کمال الدین اسماعیل بن جمال الدین محمد بن عبد الرزاق اصفهانی آخرین قصیده سرای بزرگ ایران در اوان حمله مغول تمامی دوره وحشتناک آن حمله را درک نموده است و به چشم خویش قتل عام مغول را به سال 633 در اصفهان دید و دو سال بعد خود نیز به دست مغولی به قتل رسید. وی در قتل عام مغول به سال 633 درسوگ وطن چنین میگوید:
کس نیست که تا بروطن خود گرید بر حال تباه مردم بد گرید
دی برسر مرده ای دو صد شیون بود امروز یکی نیست که برصد گرید
وی قصیده ای بلند در مرگ فرزندش که در سفر از دنیا رفته است دارد که قسمتی از آن ذکر میگردد :
همرهان نازنینم از سفر بازآمدند بد گمانم تا چرا بی آن پسر باز آمدند
ارمغان حنظل آوردند و صبر از بهرما گرچه خود با تنگهایی ارشکر باز آمدند
و چند مرثیه ای دیگر که ازذکر آن خودداری میگردد .
دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 14 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 15 |
*مقاله حبسیه نویسی در ادبیات فارسی *
حبسیه نویسی یا ادبیات زندان گونه ای از ادبیات است که در آن خاطرهی دورهی سیاه زندان و رنج و مصائب مردان پاکباخته و ماجراجو، در میان دیوارهای محصور و تاریک ، به شیوهای مؤثر توصیف میشود.در حبسیه ها یاد وخاطره ایام حبس و روحیات و احوال ذهنی نویسنده منعکس می شود،.در حبسیه نویسی ،نویسنده یا شاعر به توصیف فضای اختناق زده زندان و حالات شخصی و درونی زندانیان و رنج و عذاب هایی که در زندان متحمل میشوند میپردازد و اغلب با زبانی مستقیم و توصیفی گفت و گوها و شایعات مربوط به عفو عمومی و آرزوها و خیال بافیهای دور و دراز زندانیان را بیان می کند.
معروفترین حبسیه سرای ادبیات فارسی مسعود سعد سلمان است که در حقیقت نامور ترین شاعر عصر دوم غرنوی است.شهرت او در گرو حبسیه های اوست . حبسیه او غم انگیز و درعین حال جذاب و گیراست.از دیگر بزرگان این نوع از ادبیات می توان از بزرگ علوی نام برد. وی از بنیانگذاران داستان نویسی سیاسی ایران است که به زندان رضا شاه هم افتاده بود. و در آن دروان به حبسیه نویسی و شکایت از اوضاع زندان و مشکلات و سختی هایی که در دوران زندان تحمل کرده است پرداخت .علوی مبدع حبسیه نویسی معاصر یا ادبیات زندان است، آثاری مانند ورق پاره های زندان و نامه ها ، از او در زمینه حبسیه نویسی است.
نمونه از حبسیه نویسی مسعود سعد سلمان:
شخصی به هزار غم گرفتارم
در هر نفسی بجان رسد کارم
بی زلّت و بی گناه محبوسم
بی علت و بی سبب گرفتارم
در دام جفا شکسته مرغی ام
بردانه نیوفتاده منقارم
خورده قسم اختران به پاداشم
بسته کمر آسمان به پیکارم
محبوسم و طالع است منحوسم
غمخوارم و اخترست خونخوارم
برده نظر ستاره تاراجم
کرده ستم زمانه آزارم
یاران گزیده داشتم روزی
امروز چه شد که نیست کس یارم
هر نیمه شب آسمان ستوه آید
از گریه ی سخت و ناله ی زارم
نمونه ای دیگر از شعر وی در مورد زندان نای:
نالم چو نای من اندر حصار نای
پستی گرفت همت من زین بلند جای
حبسیه نویسی بیشتر از آن که در داستان رواج داشته باشد در شعر مورد توجه بوده است. اگر چه می توان داستان هایی را پیدا کرد که در دوران اسارت نوشته شده اند اما عنوان حبسیه نویسی عنوانی است که برای شعر در اسارت به کار می رود.
دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 6 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 11 |
*داستان گفتن حکایت دل*
1-درست ! خیلی عصبی، خیلی وحشتناک عصبانی من خواهم شد و هستم ،اما چرا شما می خواهید بگویید که من دیوانه هستم؟
بیمار چشمهایم تند است، مختل کننده نیست، خسته کننده نیست. در با همه حالتها (حس) از شنیدنیهای بحران است.
من شنیده بودم همه چیزها در بهشت و در زمین من چیزهای زیادی در جهنم شنیده ام. چگونه من دیوانه هستم ؟ هر کن! چگونه به سلامتی-چگونه به آرامی من می توانم به شما کل داستان را بگویم.
2-این غیرممکن است که از اول چگونه بگویم، نظر بدست آمده مغزم است، اما یکبار حامله شدم،آن شب من در روز و شب بود. هیچ هدفی وجود نداشت . هوس وجود نداشت . من پیرمرد دوست داشتم. او هرگز به من بی احترامی نمی کرد. او هرگز توهین به من نکرد. برای طلایش من هیچ آرزویی نداشتم. من فکر می کردم آن چشمش است بعد ان بود! او چشمی از یک گرکس-یک چشم آبی کمرنگ ،یک فیلم بالای آن داشت. هر وقت آن روی من می افتاد، خونم سرد جاری می شد، بنابراین بوسیه درجه بندی خیلی بتدریج –من ذهنم را آماده زندگی با آن پیرمرد می کردم و بنابراین خودم از چشم برای همیشه خلاص کردم.
3-حالا این نکته است .شما خیال می کنید من دیوانه هستم. مرد دیوانه هیچ چیزی نمی داند. اما شما باید مرا ببنید. شما باید ببنید چگونه عاقلانه من پیش می روم – با چه احتیاطی- با چه پیشرنگری- با چه وانمودی من می خواهم کار کنم. من هرگز مهربانتر از پیرمرد در طول یک هفته قبل از اینکه بکشم او را نبودم.و هر شب ، حدود نیمه شب من درش را قفل کردم و باز گردم آن را –ان او سپس وقتی من به اندازه سرم در را باز کردم و من فانوس را خاموش کردم.
همه بستند ، بستند، بنابراین هیچ نوری وجود نداشت. وسپس من به سرم فشار آوردم. او ، شما خواهید خندید و ببنید چگونه به حیله بازی من بر آن ضربه زدم. من آهسته حرکت کردم خیلی خیلی آهسته ، که حتی ممکن نبود خواب آن پیرمرد رامختل کند. آن برای من یک ساعت گرفته بود. تا حالا من میتوانستم ببینمش او در تختش خوابیده بود. ها ، آیا مرد دیوانه عاقل خواهد شد؟چه موقع سرم در اتاق خوب بود. اوه- با احتیاط- با احتیاط من نبودم، آن فقط لاغر تنهایی که پرتوروی چشم کرکسی افتاده است.